سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تلخ و شیرین امروز

صفحه خانگی پارسی یار درباره

بیایید عاشقی رو رعایت کنیم

    نظر

سلام دوست من:(شهید گمنام فرزند روح الله)

اون روزها که جونمون رو دادیم تا شما بمونید،اون موقع که سینه سپر کردیم تا ترکشها به ما بخوره و به بدن اسلام نخوره،اون روز که روی مین می خوابیدیم برای باز کردن راه دیگرون،همه برای این بود که فرهنگ ودین و کشورمون رو به تاراج نبرن.امروز درسته که تمام اون رشادتها رو فراموش کنی؟                                    

دوست من:می دونی چرا برات از خودمون میگیم؟برای اینکه تو هم مثل ما غیرتت به جوش بیاد و از کشور و ارزشهای کشورت دفاع کنی.میدونی چرا برات از یکرنگی جبهه میگیم؟برای اینکه توی رنگهای امروز دنیایی غرق نشی.می دونی چرا برات از بدنهای زخمی مون میگیم؟از درد میگیم؟تا تو هم معنی زخم و درد رو بدونی.اگه دیروز ما ورفقامون با تیر و ترکش و گاز شیمیایی کشته وخفه شدیم،برای این بود که زخم به احساس تو نزنن.اگه دیروز ما پرپر شدیم برای این بود که تو پرپر نشی*

اگر دیروزما افتادیم و پدر و مادرهامون از ما خبر ندارن،برا اینه که تو بایستی و به قله ایمان برسی.ما بدن پر از زخم و استخوانهای شکسته مون رو به مرهم های تو می سپاریم.یادت باشه این بدنها دیگه طاقت خنجر ندارن،مواظب باش دشمن با ترفندهاش فریبت نده.ما دیروز جنگیدیم تو هم از ارزشهای اون دفاع کن،ما به اندازه کافی زخم خوردیم تو به زخمهامون مرهم باش،با غیرتت،با ایمانت. یک روز هم می رسه که اسم تو رو هم می خونن که باید بار سفرو ببندی پس تا هستی به لشگرشیطون بفهمون قدرت ایمانت چقدره.نگذار روح جوون تو رو با گناهان افسرده کنن.مواظب باش دشمن تودر کمینه.پیش ما هم بیا،هر وقت دلت گرفت بیا،ما حرفاتون رو گوش میکنیم،اصلاًاز بیابونها برای همین اومدیم به شهرکتون،که پیشتون باشیم.اما یادتون باشه که ما رفتیم تا تو بمونی و از خون ما دفاع کنی*


توصیف بازار

با خودم فکر کردم که در این دو روز باقیمانده به سال نو چه مطلبی در وبلاگم بگذارم تا اینکه تصمیم گرفتم  بازار و مراکز خرید و فروش را توصیف کنم.شلوغی بازار

بازار جای خیلی شلوغی است،شاید هم هر وقت من به بازار رفته ام شلوغ بوده.ولی در کل جای پر رفت آمدی ست.جایی که همه افراد آنجا فقط به یکی از این دو چیز فکر می کنند:یا بفروشند یا بخرند.

روی شیشه های مغازه ها نوشته های جالبی را می بینم که این نوشته ها هم عاملی برای تحریک مشتری هاست.مثلاً نوشته ای مثل این:تو رو بخدا بیا منو بخر. یا ارزونتر از همه جا و البته این نوشته ها کار خودشان را می کنند و پای افراد بیشتری را به مغازه ها باز میکنند. و این مغازه ها شلوغ تر به نظر میرسد.هر کدام از اجناس به طور خاصی خودنمایی می کند تا بلکه دلت را بدست آورد.یکی رنگش جذاب است، دیگری به روز بودنش، دیگری مارکش و غیره و انتخاب کمی مشکل می شود.

به دست افراد که نگاه میکنی این پول است که دست به دست می شود،از این دست به دست دیگر.جالب اینجاست دستی که می خواهد پول را بگیرد از این کارش مطمئن است و خوشحالتر به نظر می رسد ولی دستی که می خواهد پول را بدهد کمی دودل است،گویی به آن چیز عادت کرده و دوست ندارد از خود جدا کند.در کل به اعضای بدن که می نگری این دست و دهان است که بیشترین فعالیت را دارد.

کمی گوشهایم را تیز می کنم از دهان مشتری این جمله بیرون می آید:? اگه می شه از 3000تومنش بگذرید و فروشنده می گوید: ?باور کن جا نداره. از آن مغازه بیرون می آیم و کمی جلوتر میروم. فروشنده یک مغازه را می بینم که از نبود مشتری پشت میزش نشسته و دستش را زیرچانه اش گذاشته است و قیافه اش کمی پکر به نظر می رسد. و با چشمانش به افراد بیرون از مغازه نگاه می کند.من هم که به قیمت اجناسش نگاه می کنم از رفتن به مغازه اش پشیمان می شوم.کمی دیگر که جلوتر می روم بوی خوبی به مشامم می رسد،به جلوی مغازه اش که می رسم می بینم دارد پیراشکی می فروشد.من هم که حسابی گشنه ام بود دستم را داخل کیفم می کنم که پول در بیاورم ولی همین که به پیراشکی نگاه می کردم مگسی آمد و روی پیراشکی نشست و نیشخندی به من زد از این که می دیدم آن صاحب پیراشکی شده حرصم گرفت و دستم را از کیفم بیرون آوردم و به راهم ادامه دادم.تنوع کالاها باعث می شد نتوانم دست روی یک کالا بگذارم.به هر مغازه ای که می رسیدم گویی کالا و اجناسش بهتر و قشنگ تر از مغازه قبلی بود و همش با خودم می گفتم کاش از هر کالایی می توانستم 2 یا 3 مدل مختلف بخرم.از آن طرف هم گشنگی به من غلبه کرده بود و دیگر نایی در بدن نداشتم تا به خودم آمدم دیدم که به خروجی بازار رسیدم و من هنوز چیزی نخریده ام.سرم را پائین انداختم و به خانه رفتم.خدانگهدار


فارسی وان

تازگی ها شبکه فارسی وان به خاطر نزدیک کردن خودش به ایرانی ها و جذب مخاطب،در سریال های خودش از اسم هایی که برای ایرانی ها مقدسه استفاده می کنه. در صورتی که همه جا دیدیم در فیلم های خارجی برای دوبله از اسمهای خارجی استفاده می کنن.یعنی چی؟

حتی اوائل که فارسی وان تازه وارد شبکه های ماهواره ای شده بود ،بیشتر فیلمهای کره ای پخش می کرد.چون اونها به مزاج ما ایرانی ها پی بردند و فهمیدند که ما با یانگوم و جومونگ کلی حال کردیم.نمیدونم چرا سازنده فارسی وان که صهیونیستیه دلسوز ما شده!!!!!!! ولی مطمئن باشید که کاسه ای زیر نیم کاسه ست.و بعداً گندش در میاد.نمونه اش همین زیاد شدن آمار طلاق حتی یک آقایی بعد از طلاق زنش گفته بود با دیدن شبکه فارسی وان تازه فهمیدم همسرم زن رویاهای من نیست!!!!وااااای

راستی خانم های محترم هیچ میدونید مزاج آقایون فرق کرده و الان بیشتر به خانم های با هیکل باربی و چشم های رنگی علاقه دارن.اگر من جای شما بودم وقتی همسرم خونه میومد دستگاه رو خاموش می کردم!


تهاجم فرهنگی یعنی همین!

دلم خیلی پره دوست دارم باهاتون درد و دل کنم یه کمی از اینور و اونور بگم ولی وقتش رو ندارم درسم خیلی زیاده .همشون هم تحقیق دادند حالا نمی دونم چه فایده ای داره ،چی میشه بگن در مورد خودتون تحقیق کنید مثلا گذشته چه جوری بودیم طرز فکرمون چه طوری بود حالا چه طوری هستیم.چند وقت پیش داشتم از شبکه iFILM فیلمهای قدیمی رو نگاه می کردم البته نه خیلی قدیمی( مثلاً10 سال پیش) باور کنید اون تیپ و قیافه ها رو که میدیدم خندم میگرفت، مانتوهای اون موقع رو با مانتوهای تنگ و چاکدار شیک خودمون مقایسه میکردم، روسری های بلندشون رو با شال  و روسری های این موقع.در حین خنده هام یهو به این فکر افتادم که چی شد ما الان اون هم خیلی سریع به این وضعیت افتادیم .حجاب استاد دانشگاه امروز را با حجاب اون موقع مقایسه کردم انصافاً خوشتیپ هم هست ولی از این تعجب می کنم که چقدر وقتش زیاده که این همه به خودش میرسه کم کم بجای اون خنده اخمی توی صورتم نشست تازه فهمیدم که این همه میگن تهاجم فرهنگی یعنی همین!یعنی چی؟

راستی ما داریم کجا میریم مثلاً برید عکسهای قدیمیتون رو با الان مقایسه کنید می فهمید چی میگم.حالا می فهم که چرا کشور اندلس (اسپانیای امروز) که بیشترشون مسلمون بودن حالا به این وضع افتاده و اون مسلمون به مسیحی یا یهودی بی حجاب تبدیل شده. انصافاً خیلی زیرکانه دارن همه چیز ما رو میگیرن.نمی دونم کی باید به خودم بیام؟


چرا دفاع مقدس؟

این اسم روخیلی شنیدیم حالا چرا میگیم دفاع،کلی روی این قضیه(اون هم بی طرفانه)فکر کردم تا خودم تونستم جواب خودم رو بدم. بعضی ها میگن جنگ در مقابل جنگ بود ولی این رو میدونید که عراقی ها جنگ رو شروع کردند و به خاک ایران حمله کردند و ما نمی تونستیم دست روی دست بگذاریم اونها رو تماشا کنیم و ما ناچار بودیم که از خودمون دفاع کنیم اون هم بدون امکانات کافی.حالا چرا میگیم دفاع مقدس اصلاً کلمه مقدس برای چیه؟خب جواب این هم معلومه،بچه های ما از اسلام دفاع کردند یعنی هدف اصلی اونها این بود نه فقط دفاع از خاکهای ایران.

چند وقت پیش چشمم به تابلویی افتاد که بارها بارها اون نوشته رو جاهای مختلف دیده بودم که اون نوشته این بود:شهیدان را یاد کنیم حتی با یک صلوات وقتی چشمم به این نوشته می افته دلم می گیره،آخه ارزش اون همه فداکاری برای من و تو فقط یک صلواته.من که رفتارم شبیه شهدا نیست اصلاً روم میشه برای اونها صلوات بفرستم.من که برای استخدام شدن توی یه شرکت دنبال پارتی می گردم،من که توی صف نانوایی هنوز نیومده تا می بینم حواس بقیه پرته می رم جلوی صف،من که هر وقت پیش آیدا (البته اسم مستعارش)می رم که به قول خودش با کلاس و آنتیکه،روسری قرمزه رو سر می کنم و به ناخن هام لاک می زنم و هر وقت پیش زهرا می رم که بچه مذهبیه روسری رو جلوتر میارم که مبادا تار مویی بیرون باشه،من که تو موبایلم همه جور عکس پیدا میشه الا یه عکس از چهره معصوم یه شهید.خب شما بگید کجای من شبیه شهداست!

کاش ما هم مثل شهدا مخلص و یکرنگ بودیم ولی ایراد ما اینه که همه ما دورنگی هستیم ،کاش برای یکبار هم که شده یه وصیت نامه شهید را بخونیم تا بعدها نگیم این پسرک نوجوون برای سرگرمی به مناطق جنگی رفته ،کاش همه ما بجای شهرت دنبال گمنامی باشیم ولی هنوز این رو میدونم که جنگ تموم نشده پس الان من،توی دانشجو،توی فوتبالیست،توی بازیگر،توی کارمند،تویخوشتیپ و با کلاس و توی وبلاگنویس یه رزمنده ایم و باید از مقدساتمون دفاع کنیم.       به قول شاعر:هر جای دنیایی   دلم اونجاست   من کعبه ام رو دور تومی سازم   من پشت کردم به همه دنیا   تا رو به تو سجاده بندازم


از کلفتی تا خوانندگی

ببینید این دو خواهر کلفت چه شانسی داشتند که از کلفتی به خوانندگی رسیدن منظورم هایده مهستی (شهرت:ده بالا).البته با کمک مادر محمدرضا شاه فراری ایران.میگن اون دوتا کنیزی مادر شاه را میکردن و گاهی وقتها به دستور مادر شاه در بزم های شبانه با رقصیدنشان مجلس را گرم می کردن،تا اینکه یک شب یکی از رهبران ارکست از استعداد اونها خوشش میاد و اونها رو به رادیو و تلویزین میبره حالا بماند که اونها از این راه رقص و خوانندگی و همین طور ازدواج های چند باره با آدم های بلند پایه کشور  به چه ثروتی میرسند ولی حالا چه فایده که نتوانستند چندر قازی را با خود به گور ببرند.خوش به حال وراث.بلبلبلو


رانندگی خانمها

    نظر

واقعاً خوش به حالمون که تو ایرون زندگی می کنیم لااقل اینجا یه کم آزادی وجود داره میتونیم راحت آب بخوریم تازه خیلی راحت با 150000 تومان میتونیم گواهینامه رانندگی بگیریم دهنم آب افتاد ولی در عربستان که خیلی به خودش می نازه،خانمها حق ندارند رانندگی کنند و بنده خداها میرن خارج از کشور گواهینامه میگرند آخه اونجا واسه خانمهااین کار زشته اصلا!عکس برای کشور عربستان است.


بازنشستگی اجباری ایرانیان شاغل در امارات

اخیراًدولتمردان و مقامات نظامی کشورامارات که از نفوذ شیعه بخصوص ایرانیان مقیم این کشور در هراسند،تصمیم گرفته اند اتباع ایرانی الصل شیعه مذهبی که در مراکز نظامی و انتظامی کشورشان مشغول فعالیت هستند را به صورت گسترده و اجباری بازنشسته کنند.و افرادی که دارای سابقه خدمت زیادی نیستند از مشاغل حساس یگانهای نظامی و به اجبار در قسمت هایی که دارای کمترین حساسیت هستند،بکارگیری شوند. قابل بخشش نیست


شرط دانمارک برای مهاجران

حزب راست دانمارک طرح جدیدی رابرای مقابله با افزایش مهاجرت مسلمانان به این کشور مطرح کرده است که در این طزح مسلمانانی که قصد ماندن در این کشوور را دارند را مجبور به نگاه کردن به زنان عرریان می کنند تا ثابت شود که آنها با فرهنگ غربی مشکلی ندارنداصلا!