نامه ای به امام غریب
با سلام آقا جان
امروز روز ولادت شماست.وهمه این روز را جشن می گیرند ونقل شیرینی برای هم پخش می کنند.حال سوال من اینست که این جشن و شادی برای شماست یا برای دل خودمان- نمی دانم در این روز که ما شاد هستیم و خنده بر لبمان نشسته ودعای فرج لقلقه ی زبانمان،تو هم شاد هستی!آخر این چه جشن تولدی است که صاحب جشن نیست و اینکه شاید صاحب جشن در آنروز از ما دلگیر باشد .
آقا جان آیا من فقط با پخش نقل و شیرینی آن هم در یک روز از سال می توانم شما را شاد کنم الان هم که جشن وسرورهای ما به ریا آغشته شده؟کمی که با خود فکر می کنم می بینم چه مسخره است که من تمام سال آقا را با اعمال و رفتار خودم ناراحت کنم و بعد در یک روز از سال بیایم برای آقا جشن بگیرم.امروز هم پنج شنبه مصادف باروز ولادت شماست،و میدانم که شب نامه اعمال ما را خدمت شما می آورند حال اگر من امروز در خیابان کلی شیرینی و شکلات پخش کرده باشم ولی غافل از اینکه همسایه من دیشب گرسنه خوابیده،این باعث رنجش شما نمی شود! کاش همه بدانیم جشن گرفتن و پخش شیرینی دل امام را شاد نمی کند بلکه طبق گفته بزرگان گناه نکردن ما و نماز خواندن در اول وقت دل آقا را شاد می کند.
آقا جون تازه می فهمم که چقدر غریبی...